ساغر و نسیم

حشمت‌الله ریاضی

شابک    : 978-622-685635-5

ناشر : گنج حضور

رودخانه مي‌غريد و مي‌خواند، مي‌رقصيد و خود را بر سينه‌ي سنگ‌ها مي‌کوبيد. با وجودي‌كه ده‌ها كيلومتر آمده بود، امّا خسته نبود، هنوز با نشاط و مغرور و سركش مي‌رفت. ساغر چنان غرق تماشاي آن بود كه خود را همان رودخانه مي‌ديد كه از سرچشمه‌ي ازل به بيابان ابد مي‌رود، خاك را مي‌پروراند، گياه و سبزه و درخت را مي‌روياند، امّا هميشه تنها و خروشان است. ناگاه بر كتف خود دست لطيف و ملايمي را احساس كرد و بياني چون نغمه بلبل‌. هیبتی سبكبال چون فرشتگان و آراسته چون دوشيزگان معبد هِستا يا ونوس که به دیدن آپولون آمده، یا گیشاهای ژاپنی با چشمان بادامی. ساغر سر بر آورد و گفت: اي نسيم بهشت، اي فرشته آسمان‌ها، اي روضه رضوان و خلد برين … برگو تو از كدامين سرزميني؟ زن كه هیجان‌زده شده بود و از حرف‌هاي مرد چيزي نمي‌فهميد، گفت: چطور مرا نمي‌شناسي؟!

جهت استعلام قیمت و سفارش چاپ این محصول لطفا با انتشارات گنج حضور تماس حاصل فرمایید